"باغ بی بر گی "از"دکتر علی شریعتی"
در باغ ” بی بر گی ” زادم ..
و در ثروت فقر غنی گشتم …
و از چشمه ی ایمان سیراب شدم …
و در هوای دوست داشتن ، دم زدم …
و در آرزوی آزادی سر بر داشتم …
و در بالای غرور ، قامت کشیدم …
و از دانش ، طعامم دادند …
و از شعر، شرابم نوشاندند …
و از مهر ، نوازشم کردند …
و ” حقیقت ” دینم شد و راهِ رفتنم …
و ” خیر ” حیاتم شد و کارِ ماندنم …
و ” زیبایی” عشقم شد و بهانه ی زیستنم …
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱:۱۶ ب.ظ توسط تک پیروز
|